۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳

ای دل به صبر کوش که هر چیز بگذرد
زبن حبس هم مرنج که این نیزبگذرد

فرهاد گو به تلخی غم صبر کن که زود
شیرینی تعیش پرویز بگذرد

دوران رادمردی و آزادگی گذشت
وین دورهٔ سیاه بلاخیز بگذرد

مردانه پایدار بر احداث روزگار
کاین روزگار زن‌صفت حیز بگذرد

ما و تو نیستیم و به خاک مزار ما
بسیار این نسیم فرح‌بیز بگذرد

این است پند من که ز خوب و بد جهان
نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد

صبح نشاط خندد و آید «‌بهار» عیش
وین شام شوم و عصر غم‌انگیز بگذرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.