۲۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲

رقم قتل ما به دست حبیب
چون مخالف نداشت شد تصویب

خامشی به مجلسی که در آن
نیست یک تن سخن‌شناس و لبیب

خویشتن را میان خیل خران
خر نسازد به حکم عقل‌، ادیب

گورخر را چه حاجت بیطار
بدوی را چه انتظار طبیب

دهر چون نانجیب‌پرور شد
گو بمیرند مردمان نجیب

بلبل از بیم جان شود پنهان
چون به بستان کشد غراب نعیب

از در احتیاج مردم بود
آنچه دادند عاقلان ترتیب

هیچ اصلی به دهر ثابت نیست
خواه اصلی بعید و خواه قریب

جای دیگر عجیب ننماید
آنچه اینجا به چشم تو ست عجیب

خوار گردد به نزد یار، بهار
چون بریار شد عزیز، رقیب

چه توان کرد چون نشد معتاد
بینی خنفسا به نکهت طیب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.