۳۴۰ بار خوانده شده
اگر زَهر است اگر شِکَّر، چه شیرین است بیخویشی
کُلَه جویی، نَیابی سَر، چه شیرین است بیخویشی
چو افتادی تو در دامَش، چو خوردی بادهٔ جامَش
بُرون آیی نیابی دَر، چه شیرین است بیخویشی
مَتَرس آخِر نه مَردی تو؟ بِجُنب آخِر نَمُردی تو
بِدِه آن زَر به سیمین بَر، چه شیرین است بیخویشی
چرا تو سرد و برف آیی، فَنا شو تا شِگَرف آیی
غَمِ هستی تو کمتر خور، چه شیرین است بیخویشی
دَرین مَنْگَر که در دامَم، که پُر گشتست این جامَم
به پیری عُمرِ نو بِنْگَر، چه شیرین است بیخویشی
چه هُشیاری برادر، هی، بِبین دریایِ پُر از میْ
مُسلمان شو تو ای کافَر، چه شیرین است بیخویشی
نِمود آن زُلفِ مُشکینَش، که عَنْبَر گشت مِسکینَش
زِهی مُشک و زِهی عَنْبَر، چه شیرین است بیخویشی
بیا ای یارْ در بُستان، میانِ حَلقهٔ مَستان
به دستِ هر یکی ساغَر، چه شیرین است بیخویشی
یکی شَهْ بین تو بَس حاضر، به جُمله روحها ناظِر
زِبی خویشی ازان سوتَر، چه شیرین است بیخویشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کُلَه جویی، نَیابی سَر، چه شیرین است بیخویشی
چو افتادی تو در دامَش، چو خوردی بادهٔ جامَش
بُرون آیی نیابی دَر، چه شیرین است بیخویشی
مَتَرس آخِر نه مَردی تو؟ بِجُنب آخِر نَمُردی تو
بِدِه آن زَر به سیمین بَر، چه شیرین است بیخویشی
چرا تو سرد و برف آیی، فَنا شو تا شِگَرف آیی
غَمِ هستی تو کمتر خور، چه شیرین است بیخویشی
دَرین مَنْگَر که در دامَم، که پُر گشتست این جامَم
به پیری عُمرِ نو بِنْگَر، چه شیرین است بیخویشی
چه هُشیاری برادر، هی، بِبین دریایِ پُر از میْ
مُسلمان شو تو ای کافَر، چه شیرین است بیخویشی
نِمود آن زُلفِ مُشکینَش، که عَنْبَر گشت مِسکینَش
زِهی مُشک و زِهی عَنْبَر، چه شیرین است بیخویشی
بیا ای یارْ در بُستان، میانِ حَلقهٔ مَستان
به دستِ هر یکی ساغَر، چه شیرین است بیخویشی
یکی شَهْ بین تو بَس حاضر، به جُمله روحها ناظِر
زِبی خویشی ازان سوتَر، چه شیرین است بیخویشی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.