۲۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۳ - حریق آمل

خاک آمل شده در زیر پی آتش‌، طی
ای مسلمانان‌، آبی بفشانید به وی

این همان خطهٔ نامیست که از عهد قدیم
دورهاکرده به امنیت و آسایش‌، طی

بوده درعهد منوچهر، یکی حصن عظیم
سرکشیده شرفاتش ز بر قصر جدی

دون او بوده به زینت‌، چه سمرقند و چه بلخ
پس از او بوده به رتبت‌، چه نهاوند و چه جی

بوده بنگاه سپهداران و اسپاهبدان
تا به اکنون باز از عهد شهنشاهی کی

فرخانان به بزرگیش برافراشته دست
گیل گیلان‌ بستر گیش بیفشارده پی

یادگاری ز بهشتست به آب و به هوا
پرگل و سبزه بهاریست به تموز و به دی

آسمان چون نگرد پهنهٔ سبزش‌، از شرم
روی درپوشد در ابر و برافشاند خوی

گرچه از فتنهٔ ایام‌، شکوهیش نماند
ویژه زآن روزکه شد پی سپر کعب وقصی‌

سلمی و می گر از این ربع و دمن باز شدند
آید از ربع و دمن بوی خوش سلمی و می

گرچه از حی بزرگان اثری برجا نیست
خرم آن دشت که بد پایگه مردم حی

آتشی جست و از آن شهر یکی نیمه بسوخت
همچو برقی که درافتد به یکی تودهٔ نی

نیمشب آتش کین عیش و تن‌آسانی شهر
خورد وکرد از پس آن‌، فقر و پریشانی قی

هستی مردم ازین شعلهٔ کین رفت به باد
راست چون دانش میخواران از آتش می

متجر آمل غارت شد ازبن شوم حریق
غارتی کش نه‌ دکان ماند و نه کالا و نه فی‌

مدد مردم ری باید، تا همتشان
سازد اموات فتن را چو دم عیسی حی

راستی را که به احیای ولایات‌، بود
چون دم عیسی مریم، مدد مردم ری

تا نسوزد دل ری‌، دردی درمان نشود
هست آری به مثل‌: آخر هر درمان کی‌ّ

شهرک آمل وبران شد و یکباره بسوخت
گر نسوزد دل ری اکنون‌، کی سوزد، کی‌؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۲ - ای مشارالسلطنه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۴ - تهران قبل از کودتا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.