۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۲ - پایتخت گل

در پایتخت ما بگشادند بخت گِل
شد پایتخت ما به صفت پای تخت گل

خوشگلتر از شوارع ری نیست کاندروست
صدگونه شکل هندسی از لخت لخت گل

هر گه ستور گام نهد از پی عبور
بر گرد گام‌هاش بروید درخت گل

گر تختی از بلور نهی برکنار راه
در نیم لحظه‌اش نشناسی ز تخت گل

گر بخت گل گره خورد از سعی نیم‌شب
عمال نیمروز گشایند بخت گل

یک رخت پاک باز نماند به شهر ری
گر آفتاب و باد نه‌بندند رخت گل

گر قصه موجز آمد عیبم مکن ازآنک
سخت است رد شدن ز قوافی سخت گل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱ - پیام به انگلستان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳ - دار مجازات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.