۲۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰ - عدل و داد

باد خراسان همیشه خرم و آباد
دشت و دیارش ز ظلم و جور تهی باد

دشت و دیار ار ز ظلم و جور تهی گشت
ملک بماند همیشه خرم و آباد

ملک یکی خانه‌ایست بنیادش عدل
خانه نپاید اگر نباشد بنیاد

داد و دهش گر بنا نهند به کشور
به که حصاری کنند ز آهن و پولاد

خصم ببستند و شهر و ملک گشودند
شاهان از فر و نیروی دهش و داد

و آنکو باد جفا و جور به‌سر داشت
سرش به خاک اندرست و ملکش بر باد

شکر خداوند را که داد و دهش را
طرفه بنائی نهاد پادشه راد

خسرو گیتی‌ستان مظفر دین شاه
آنکه ز عدلش بنای ظلم برافتاد

داده خدایش خدایگانی و شاهی
باز نگیرد خدای آنچه به کس داد

ملک عروسی است عدل و دادش کابین
در ده کابین و شو مر او را داماد

طایر دولت که هرکسش نتوان بست
بال و پر خوبش جز به سوی تو نگشاد

مسند شرع و سریر حکم تو داری
خصم تو دارد غریو و ناله و فریاد

اینک بنگر بهار را که شدش طبع
شیفته بر مدح تو چو کاه به بیجاد

داند کش طبع را چه پایه و مایه است
آنکه بداند شناخت شاهین از خاد

بود درین آستان پدرش صبوری
چندی مدحت‌سرای و داد سخن داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹ - نوید پیک
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱ - به شکرانه توشیح قانون اساسی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.