۵۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۸۳

تَلْخ کُنی دَهانِ من قَند به دیگران دَهی
نَمْ نَدَهی به کِشتِ من آبْ به این و آن دَهی

جانِ مَنیّ و یارِ من دولتِ پایدارِ من
باغِ من و بهارِ من باغ مرا خَزان دَهی؟

یا جِهَتِ سِتیزِ من یا جِهَتِ گُریزِ من
وَقتِ نَبات ریزِ من وَعده و اِمْتحان دَهی

عود که جود می‌کُند بَهرِ تو دود می‌کُند
شیر سُجود می‌کُند چون به سگْ استخوان دَهی

بَرگُذَرم زِ نُه فَلَک گَر گُذَری به کویِ من
پایْ نَهَم بر آسْمان گَر به سَرَم اَمان دَهی

عقل و خِرَد فقیرِ تو پَروَرشَشْ زِ شیرِ تو
چون نَشَود زِ تیرِ تو آن کِه بدو کَمان دَهی؟

در دو جهان بِنَنْگَرد آن کِه بِدو تو بِنْگَری
خُسروِ خُسروان شود گَر به گدا تو نان دَهی

جُمله تَنْ شِکَر شود هر کِه بِدو شِکَر دَهی
لُقمه کُند دو کَوْن را آن کِه تواَش دَهان دَهی

گشتم جُمله شهرها نیست شِکَر مگر تو را
با تو مِکیس چون کُنم گَر تو شِکَر گِران دَهی

گَهْ بِکُشی گِران دَهی گَهْ همه رایگان دَهی
یک نَفَسی چُنین دَهی یک نَفَسی چُنان دَهی

مَفْخَرِ مِهْر و مُشتری در تبریز شَمسِ دین
زنده شود دلِ قَمَر گَر به قَمَرْ قِران دَهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.