۳۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳ - دل بزه کار

از من گرفت گیتی یارم را
وز چنگ من ربود نگارم را

وبرانه ساخت یکسره کاخم را
آشفته کرد یکسره کارم را

ز اشک روان و خاک به سرکردن
در پیش دیده کند مزارم را

یک سو سرشک و یک سو داغ دل
پر باغ لاله ساخت کنارم را

گر باغ لاله داد به من پس چون
از من گرفت لاله عذارم را

در خاک کرد عشق و شبابم را
بر باد داد صبر و قرارم را

چون حرف مفت و صحبت بی‌برهان
بر ترهات داد مدارم را

بر گور مرده ریخت شرابم را
در کام سگ فکند شکارم را

جام میم فکند ز کف و آنگاه
اندر سرم شکست خمارم را

بس زار ناله کردم و پاسخ داد
با زهرخند، نالهٔ زارم را

گفتم بهار عشق دمید، اما
گیتی خزان نمود بهارم را

گیتی گنه نکرد و گنه دل کرد
کاین گونه کرد سنگین بارم را

باری بر آن سرم که از این سینه
بیرون کنم دل بزه کارم را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲ - شکوه و تفاخر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴ - به یاد وطن (لزنیه)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.