۳۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱

ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را
بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را

شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل
درفکن در جام بی رنگ، آب رنگ آمیز را

می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف
یاد می‌دار این دو بیت گفتهٔ دست آویز را

گر حریفی از دمادم سر بپیجاند رواست
بر کف من نه، که پور زال به شبدیز را

جان من می را و قالب خاک را و دل تو را
وین سر طناز پر وسواس تیغ تیز را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.