۴۱۴ بار خوانده شده

گره مار به مار

به اختیار زدم دل به زلف یار، گره
به کار خویش، فکندم به اختیار، گره

شمارهٔ گره زلف خود، به سبحه مکن
که صد گره چه کند در بر هزار گره

گره مزن سر زلف دو تا به یکدیگر
که هیچکس نزند ما ر را به مار، گره

ز ابروی عرق آلوده‌ات گره بگشا
که خورده بر دم شمشیر آبدار، گره

به سایهٔ مژه ام پا منه، که می‌ترسم
خدا نکرده خورد برگ گل به خار، گره

گره زدی سر زلف و، دلم ز ناله فتاد
فتد ز نغمه، چو افتد به سیم تار، گره

بسی دهان تو تنگ است در سخن گوئی
که در لبان تو، مو می‌خورد هزار گره

بسی به کار صبوحی گره زده زلفت
چو مفلسی زده بر سیم خوش عیار، گره
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خیال تو
گوهر بعدی:دقیقه، دقیقه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.