۸۴۴ بار خوانده شده

پریدن از آشیانه

ترنج غبغب آن یوسف عزیز چو دیدم
چنان شدم که به جای ترنج، دست بریدم

ز قهر تیغ کشیدی، به سوی من بدویدی
ز من تو سر ببریدی، من از تو دل نبریدم

نشست یار به محمل، گذشت قافله غافل
که هر چه من بدویدم، به گرد او نرسیدم

مپرس حالت مجنون ز سایه پرور شهری
ز من بپرس که با سر، به کوی دوست دویدم

مرا هوای پریدن نبود از پی طوبی
بهشت روی تو دیدم، از آشیانه پریدم

توئی که سوختی‌م از فراق و رحم نکردی
منم که سوختم و ساختم، نفس نکشیدم

رموز غیب که یزدان بجبرئیل نگفتی
من از گدای در کوی می فروش شنیدم

هر آنچه تخم طرب کاشتم به مزرعهٔ دل
ز بخت بد چو صبوحی گیاه غم درویدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:دلبر فرزانه
گوهر بعدی:سرخوشم
نظرها و حاشیه ها
بهزاد
۱۳۹۹/۱۱/۲۵ ۱۱:۲۸

در لغت نامه دهخدا واژه (محمل) چنين معني شده است: کجاوه که بر شتری بندند و هودج و این صیغه ٔ اسم ظرف است از حمل بالفتح که به معنی بار برداشتن است(غیاث ). بارگیر. تخت روان . عماری . مهد. هودج . ج ، محامل . دو شقه ٔ مساوی که بر شتر بار کنند. (از اقرب الموارد). از وسائل سفر مانند محفه اما آن را بر پشت یک شتر گذارند بر خلاف محفه که بر روی دو شتر یا دو قاطر حمل کنند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 130) : گفت [ مسعود ] ده اشتر بگوی راست کنند و محمل و کژاوه . (تاریخ بیهقی ص 236). سیصد شتران با محمل و مهد. (تاریخ بیهقی ). او را در محمل پیل نهادند. (تاریخ بیهقی ).
پس راست بدار قول و فعلت را.
خیره منشین به یک سو از محمل . و ...
از اين جهت كه در بيت بعد گفته است: «كه هر چه من بدويدم به گرد او نرسيم» صحيح تر است.

گوهرین: با سلام و احترام. با تشکر از توجه و دقت شما. اصلاح شد.

بهزاد
۱۳۹۹/۱۱/۲۵ ۱۱:۲۳

در بيت «نشست يار به محفل...» به نظر مي رسد واژه(محفل) نادرست است و درست آن(محمل) است. به اين صورت: ...نشست يار به محمل، گذشت قافله غافل