۳۵۷ بار خوانده شده

زلف و خال

ای خواجه چشم من همه سوی خط است و خال
تو در خیال مال و در اندیشهٔ منال

من معترف که باده حرامست میخورم
ای شیخ مال وقف چسان بر تو شد حلال؟

جُستی نشان او که مبادا نشان او
هر جا بر افکند صنمی پرده از جمال

در گوش بود حرف فراقم فسانه‌ای
غافل ز بازی فلک و مکر بد سگال

هر درد را دوائی و هر خار را گلی است
ایدل خموش باش دمی آنقدر منال

شبهاست باز دیده‌ام از آرزوی تو
تا از شمایل تو حکایت کند مثال

گفتی که دام و دانه دل از کجا ببین
بر روی دوست زلف و برخسار یار خال

ای باد حال زار صبوحی بگو به یار
امّا نه آنقدر که ازو گیردش ملال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نگران روی او
گوهر بعدی:اشتیاق جمال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.