۳۱۳ بار خوانده شده

نالهٔ زولانه

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست

این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست

خایفِ روشنیِ ‌مهرِ حقیقت همه جا
بومِ شومی است که در سایهٔ ویرانهٔ ماست

عشق ایثار پی شمعِ سعادت به وطن
آتشی هست که اندر پرِ پروانهٔ ماست

تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست

غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
جرحِ‌صد زخمِ جفایی است که بر شانهٔ ماست

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

بی‌اثر نالهٔ ما نیست به بیداریِ‌خلق
خصمِ خوابِ دگران نعرهٔ مستانهٔ ماست

به همآغوشیِ‌دلدارِ ترقّی نرسیم
تا هیولایِ‌هوس دلبرِ جانانهٔ ماست

یک نظر چشم گشا،‌قبحِ‌مهارت بنگر!
گولِ اولادِ‌وطن بازیِ‌رندانهٔ ماست
کابل، شهریور ۱۳۳۳
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آفتاب خاوری...
گوهر بعدی:هر قدَر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.