۴۱۷ بار خوانده شده

طاقت پروانه

داروی سوز درون ما شراب ناب نیست
آتش این لاله را افسردگی از آب نیست
(رهی معیری)

هر دل بی‌تاب را تاب شراب ناب نیست
آتش است این در دل پیمانه آخر آب نیست

طاقت پروانه خواهد آرزوی آتشین
شعله را در بر کشیدن کار هر بی‌تاب نیست

موج شو، از خود برآ، بر دوش طوفان سیر کن!
گرد خود گشتن بجز خاصیّت گرداب نیست

هر قدم در زندگانی انقلاب دیگری است
هوش کن! کهسار هستی بستر سنجاب نیست

بحر توفانی است، ای کشتی‌نشینان همتی!
در قبول جان‌فشانی به از این ایجاب نیست

گرمِ فریادم که جان زندگی سرد است، سرد
وین حرارت در دل خورشید عالم‌تاب نیست

«بارق» این‌جا دیدهٔ غواص کور افتاده‌ا‌‌‌ست
ورنه اندر بحر شعرم گوهری نایاب نیست
کابل، ١/۸/١۳۴١
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:صدای تیشه
گوهر بعدی:طلوع عید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.