۴۲۰ بار خوانده شده

سوز محبت

در عشق جنونی است که تدبیر ندارد
دیوانهٔ این‌بادیه زنجیر ندارد

ناصح! منم آن‌سوختهٔ عشق که هرگز
در من سخن سرد تو تأثیر ندارد

بی سوز محبت نشوی محرم اسرار
داغی که مرا سوخته تفسیر ندارد

وصفت چه نویسم که ملامت نکند عشق؟
حُسن تو خیالی است که تصویر ندارد

در حلقهٔ آنان که محبت نشناسند،
«بارق» بجز از عشق تو تقصیر ندارد
کابل، ٢٩/١/١٣٣٧
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:زندگی
گوهر بعدی:شبستان قبرها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.