۶۱۱۱ بار خوانده شده

زمستان

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می‌گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می‌دهد، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان،
نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین،
درختان اسکلت‌های بلور آجین
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است
تهران، دی ماه ۱۳۳۴
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید
Avatar نقش کاربری
Morteza Toosi

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:برای دخترکم لاله و آقای مینا
گوهر بعدی:گزارش
نظرها و حاشیه ها
حسین فتحی
۱۴۰۰/۵/۲۸ ۲۰:۴۰

زمستان ماندگار، زمستان شیرین و پرخاطره یاد چهل و هشت سال پیش، رآزهای خوب وخوش،
قطعا برای جوان های الان هم خاطره انگیز هست که پنجاه سال دیگه میگن یادش خیر، م. امید

Avatar نقش کاربری
ز.ق
۱۴۰۰/۲/۶ ۰۹:۵۶

سینه محل احساسات ادم هست نفسی که از جای گرم سینه میاد بیرون که گرم هست (که از روی محبت هم نیست ) توی زمستون که به صورت بخار اون نفس رو میبینیم دیوار میشه جلوی صورتت چشمات که نبینی اون ادم رو دیوار نماد فاصله اس بین دو طرف به وجود بیاد خب همدیگر رو نمیبینن وجه تشبیه این هم فاصله انداختن بخار نفس ادمها ابری تاریک میشه که عین یه دیوار نبینیش البته فکر کنم (:

ناشناس
۱۳۹۹/۲/۲۵ ۲۰:۴۵

عالی‌ترین ‌شعری ‌که ‌تو‌عمرم‌ خونده‌ بودم

ناشناس
۱۳۹۹/۲/۴ ۱۴:۵۶

سلام وجه تشبیه نفس کز گرمگاه سینه می اید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت کجاست؟