۱۸۷۶ بار خوانده شده

شهاب‌ها و شب

ز ظلمت ِ رمیده خبر می‌دهد سحر
شب رفت و با سپیده خبر می‌دهد سحر
در چاه ِ بیم، امید به ماه ِ ندیده داشت
و اینک ز مهر ِ دیده خبر می‌دهد سحر
از اختر ِ شبان، رمهٔ شب رمید و رفت
وز رفته و رمیده خبر می‌دهد سحر
زنگار خورد جوشن ِ شب را، به نوشخند
از تیغ ِ آبدیده خبر می‌دهد سحر
باز از حریق ِ بیشهٔ خاکسرین فلق
آتش به جان خریده خبر می‌دهد سحر
از غمز و ناز انجم و از رمز و راز ِ شب
بس دیده و شنیده خبر می‌دهد سحر
نطغ ِ شَبَق مرصع و خنجر زُمُرّداب
با حنجر ِ بریده خبر می‌دهد سحر
بس شد شهید ِ پردهٔ شب‌ها، شهاب‌ها
و آن پرده‌های دریده خبر می‌دهد سحر
آه، آن پریده رنگ که بود و چه شد، کز او
رنگش ز ِ رخ پریده خبر می‌دهد سحر؟
چاووشخوان ِ قافلهٔ روشنان، امید!
از ظلمت ِ رمیده خبر می‌دهد سحر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:ییلاقی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.