۲۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۱۷

خلاصۀ دو جهان است آن پَری چهره
چو او نِقاب گُشایَد فَنا شود زُهره

چو بر بُراقِ مَعانی کُنون سوار شود
به پیشِ سَلْطَنتِ او کِه را بُوَد زَهره؟

ستارگانِ سَماوات جُمله مات شوند
به طاسِ چَرخ چو آن شَهْ دَراَفکَنَد مُهره

چو روح قُدس بِبینَد وِرا سُجود کُند
فرشتگانِ مُقَرِّب بَرنَد ازو بَهره

هُمایِ عَرش خداوندْ شَمسِ تبریزی
که هفت بَحْر بُوَد پیش او یکی قطره
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.