۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۱۰

مَقامِ خَلْوت و یار و سَماع و تو خُفته
که شَرم بادَت ازان زُلف‌هایِ آشفته

ازین سِپَس مَنَم و شب رُویّ و حَلقه یار
شبِ دراز و تَب و رازهایِ ناگفته

بُرون پَرده دَرَند آن بُتان و سوزانند
که لُطف‌هایِ بُتان در شب است بِنْهُفته

به خواب کُن همه را طاقْ شو ازین جُفتان
به سویِ طاق و رِواقَش مَرو به شب جُفته

بِدان که خَلْوَتِ شب بر مِثالِ دریایی‌ست
به قَعْرِ بَحْر بُوَد دُرِّهای ناسُفته

رُخِ چو کعبه نِما شاهْ شَمسِ تبریزی
که باشَدَت عِوَضِ حَجِّ‌هایِ پَذْرُفته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.