۱۲۲۸ بار خوانده شده

اعتراف

تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را

می کشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را




دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره می جویم

پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گویم




آه ... هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراهست

هر چه گفتم دروغ بود ، دروغ
کی تو را گفتم آنچه دلخواهست




تو برایم ترانه می خوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد

گوئیا خوابم و ترانهٔ تو
از جهانی دگر نشان دارد




شاید این را شنیده ای که زنان
در دل (آری) و (نه) به لب دارند

ضعف خود را عیان نمی سازند
راز دار و خموش و مکّارند




آه ، من هم زنم ، زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال

دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بر گور ِ لیلی
گوهر بعدی:یاد ِ یک روز
نظرها و حاشیه ها
اردشیر
۱۴۰۲/۹/۲ ۱۱:۰۱

وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ پس خصلت زنان در مکرو حیله از ذات خداوندیست میگی نه .....