۱۲۹۳ بار خوانده شده

نغمهٔ درد

در منی و این همه ز من جدا
با منی و دیده ات به سوی غیر

بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غیر




غرق غم دلم به سینه می تپد
با تو بی قرار و بی تو بی قرار

وای از آن دمی که بی خبر ز من
بر کشی تو رخت خویش از این دیار




سایهٔ تو اَم به هر کجا روی
سر نهاده ام به زیر پای تو

چون تو در جهان نجسته ام هنوز
تا که برگزینمش به جای تو




شادی و غم منی به حیرتم
خواهم از تو ... در تو آورم پناه

موج وحشیم که بی خبر ز خویش
گشته ام اسیر جذبه های ماه




گفتی از تو بگسلم ... دریغ و درد
رشتهٔ وفا مگر گسستنی است ؟

بگسلم ز خویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی است ؟




دیدمت شبی به خواب و سرخوشم
وه ... مگر به خوابها ببینمت

غنچه نیستی که مست اشتیاق
خیزم و ز شاخه ها بچینمت




شعله می کشد به ظلمت شبم
آتش کبود دیدگان تو

ره مبند ... بلکه ره برم به شوق .
در سراچهٔ غم نهان تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رویا
گوهر بعدی:گمشده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.