۱۹۲۷ بار خوانده شده

هرجایی

از پیش من برو که دل آزارم
ناپایدار و سست و گنه کارم

در کنج سینه یک دل دیوانه
در کنج دل هزار هوس دارم




قلب تو پاک و دامن من ناپاک
من شاهدم به خلوت بیگانه

تو از شراب بوسهٔ من مستی
من سرخوش از شرابم و پیمانه




چشمان من هزار زبان دارد
من ساقیم به محفل سرمستان

تا کی ز درد عشق سخن گویی
گر بوسه خواهی از لب من ، بستان




عشق تو همچو پرتو مهتابست
تابیده بی خبر به لجن زاری

باران رحمتی است که می بارد
بر سنگلاخ قلب گنهکاری




من ظلمت و تباهی جاویدم
تو آفتاب روشن امیدی

بر جانم ، ای فروغ سعادتبخش
دیر است این زمان ، که تو تابیدی




دیر آمدم و دامنم از کف رفت
دیر آمدی و غرق گنه گشتم

از تند باد ذلت و بدنامی
افسردم و چو شمع تبه گشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رویا
گوهر بعدی:اسیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.