۱۰۷۷۶ بار خوانده شده

گردش سایه‌ها

انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد.
زمین باران را صدا می زند.
گردش ماهی آب را می شیارد.
باد می گذرد. چلچله می چرخد. و نگاه من گم می شود.
ماهی زنجیری آب است ، و من زنجیری رنج.
نگاهت خاک شدنی ، لبخندت پلاسیدنیست.
سایه را بر تو افکندم تا بت من شوی.
نزدیک تو می آیم ، بوی بیابان می شنوم: به تو می رسم ، تنها می شوم.
کنار تو تنهاتر شدم . از تو تا اوج تو ، زندگی من گسترده است .
از من تا من ، تو گسترده ای.
با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.
از تو براه افتادم ، به جلوه رنج رسیدم.
و با این همه ای شفاف !
مرا راهی از تو بدر نیست.
زمین باران را صدا می زند ، من تو را.
پیکرت زنجیری دستانم می سازم،
تا زمان را زندانی کنم.
باد می دود ، و خاکستر تلاشم را می برد .
چلچله می چرخد. گردش ماهی آب را می شیارد. فواره می جهد :
لحظه من پر می شود.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پرچین راز
گوهر بعدی:گل آئینه
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۴/۱۳ ۲۲:۲۵

غلط چاپی زیاددارد