۵۹۵ بار خوانده شده
۱
چرکمردگیِ پُرجوش و جنجالِ کلاغان و
سپیدیِ درازگوی برف...
تهسُفرهی تکانیده به مرزِ کَرت
تنها حادثه است.
مردِ پُشتِ دریچهی زردتاب
به خورجینِ کنارِ در مینگرد.
جهان
اندوهگن
رها شده با خویش.
و در آن سوی نهالستانِ عریان
هیچ چیز از واقعه سخنی نمیگوید.
۲۱ بهمنِ ۱۳۷۵
۲
آسمان
بیگذر از شفق
به تاریکی درنشست.
دودِ رقیق
از در و درزِ بام
بوی تپاله میپراکَنَد.
کنارِ چراغِ کلبه
نقلی ناشنیده میگوید بوتهی زرد و سُرخِ سَربند
و در تَویلهی تاریک
هنوز از گُردهی یابوی خسته
بخار بر میخیزد.
۳۱ بهمنِ ۱۳۷۵
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چرکمردگیِ پُرجوش و جنجالِ کلاغان و
سپیدیِ درازگوی برف...
تهسُفرهی تکانیده به مرزِ کَرت
تنها حادثه است.
مردِ پُشتِ دریچهی زردتاب
به خورجینِ کنارِ در مینگرد.
جهان
اندوهگن
رها شده با خویش.
و در آن سوی نهالستانِ عریان
هیچ چیز از واقعه سخنی نمیگوید.
۲۱ بهمنِ ۱۳۷۵
۲
آسمان
بیگذر از شفق
به تاریکی درنشست.
دودِ رقیق
از در و درزِ بام
بوی تپاله میپراکَنَد.
کنارِ چراغِ کلبه
نقلی ناشنیده میگوید بوتهی زرد و سُرخِ سَربند
و در تَویلهی تاریک
هنوز از گُردهی یابوی خسته
بخار بر میخیزد.
۳۱ بهمنِ ۱۳۷۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:ببر
گوهر بعدی:طرحِ بارانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.