۱۳۱۱ بار خوانده شده
مطرب درآمد
با چکاوکِ سرزندهیی بر دستهی سازش.
مهمانانِ سرخوشی
به پایکوبی برخاستند.
از چشمِ ینگهی مغموم
آنگاه
یادِ سوزانِ عشقی ممنوع را
قطرهیی
به زیر غلتید.
□
عروس را
بازوی آز با خود برد.
سرخوشانِ خسته پراکندند.
مطرب بازگشت
با ساز و
آخرین زخمهها در سرش
شاباشِ کلان در کلاهش.
تالارِ آشوب تهی ماند
با سفرهی چیل و
کرسی باژگون و
سکّوبِ خاموشِ نوازندگان
و چکاوکی مُرده
بر فرشِ سردِ آجُرش.
۶ فروردینِ ۱۳۶۴
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
با چکاوکِ سرزندهیی بر دستهی سازش.
مهمانانِ سرخوشی
به پایکوبی برخاستند.
از چشمِ ینگهی مغموم
آنگاه
یادِ سوزانِ عشقی ممنوع را
قطرهیی
به زیر غلتید.
□
عروس را
بازوی آز با خود برد.
سرخوشانِ خسته پراکندند.
مطرب بازگشت
با ساز و
آخرین زخمهها در سرش
شاباشِ کلان در کلاهش.
تالارِ آشوب تهی ماند
با سفرهی چیل و
کرسی باژگون و
سکّوبِ خاموشِ نوازندگان
و چکاوکی مُرده
بر فرشِ سردِ آجُرش.
۶ فروردینِ ۱۳۶۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:هاسمیک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.