۶۷۶ بار خوانده شده
برای ع. پاشایی
قیلولهی ناگزیر
در تاقتاقیِ حوضخانه،
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی از وطن دهد.
امیرزادهیی تنها
با تکرارِ چشمهای بادامِ تلخش
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی.
لالای نجواوارِ فوّارهیی خُرد
که بر وقفهی خوابآلودهی اطلسیها
میگذشت
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی
ناگاه
از وطن دهد.
امیرزادهیی تنها
با تکرارِ چشمهای بادامِ تلخش
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی.
روز
بر نوکِ پنجه میگذشت
از نیزههای سوزانِ نقره
به کجترین سایه،
تا سالها بعد
تکرّرِ آبی را
عاشقانه
مفهومی از وطن دهد
تاقتاقیهای قیلوله
و نجوای خوابآلودهی فوّارهیی مردّد
بر سکوتِ اطلسیهای تشنه
و تکرارِ ناباورِ هزاران بادامِ تلخ
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی
سالها بعد
سالها بعد
به نیمروزی گرم
ناگاه
خاطرهی دوردستِ حوضخانه.
آه امیرزادهی کاشیها
با اشکهای آبیات!
آذرِ ۱۳۵۵
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
قیلولهی ناگزیر
در تاقتاقیِ حوضخانه،
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی از وطن دهد.
امیرزادهیی تنها
با تکرارِ چشمهای بادامِ تلخش
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی.
لالای نجواوارِ فوّارهیی خُرد
که بر وقفهی خوابآلودهی اطلسیها
میگذشت
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی
ناگاه
از وطن دهد.
امیرزادهیی تنها
با تکرارِ چشمهای بادامِ تلخش
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی.
روز
بر نوکِ پنجه میگذشت
از نیزههای سوزانِ نقره
به کجترین سایه،
تا سالها بعد
تکرّرِ آبی را
عاشقانه
مفهومی از وطن دهد
تاقتاقیهای قیلوله
و نجوای خوابآلودهی فوّارهیی مردّد
بر سکوتِ اطلسیهای تشنه
و تکرارِ ناباورِ هزاران بادامِ تلخ
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی
سالها بعد
سالها بعد
به نیمروزی گرم
ناگاه
خاطرهی دوردستِ حوضخانه.
آه امیرزادهی کاشیها
با اشکهای آبیات!
آذرِ ۱۳۵۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:سپیدهدم
گوهر بعدی:از منظر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.