۶۵۰ بار خوانده شده
مردی چنگ در آسمان افکند،
هنگامی که خونش فریاد و
دهانش بسته بود.
خنجی خونین
بر چهرهی ناباورِ آبی! ــ
عاشقان
چنینند.
□
کنارِ شب
خیمه برافراز،
اما چون ماه برآید
شمشیر
از نیام
برآر
و در کنارت
بگذار.
۱۳۵۲
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هنگامی که خونش فریاد و
دهانش بسته بود.
خنجی خونین
بر چهرهی ناباورِ آبی! ــ
عاشقان
چنینند.
□
کنارِ شب
خیمه برافراز،
اما چون ماه برآید
شمشیر
از نیام
برآر
و در کنارت
بگذار.
۱۳۵۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در میدان
گوهر بعدی:تابستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.