۷۸۴ بار خوانده شده

ماخ اولا

ماخ اولا پیکره رود بلند.
می رود نا معلوم
می خروشد هر دم
می جهاند تن، از سنگ به سنگ.
چون فراری شده ای
که نمی جوید راه هموار.
می تند سوی نشیب
می شتابد به فراز.
می رود بی سامان
با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه.
رفته دیری ست به راهی کاو او راست
بسته با جوی فراوان پیوند.
نیست، دیری ست بر او کس نگران.
و اوست در کار سراییدن گنگ
و اوفتاده ست ز چشم دگران.
بر سر دامن این ویرانه.
با سراییدن گنگ آب اش
ز آشنایی ماخ اولا راست پیام
وز ره مقصده معلوم اش حرف.
می رود لیکن او
به هر آن ره که به او می گذرد
هم چو بیگانه که بر بیگانه.
می رود نامعلوم
می خوروشد هر دم.
تا کجاش آبشخور
هم چو بیرون شدگان از خانه.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در شب تیره
گوهر بعدی:جاده خاموش است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.