۲۶۶ بار خوانده شده

اندر مدح خواجهٔ عمید احمدبن مسعود تیشه و وصف حال خانه‌ای گوید که از جهت حکیم سنایی کرده بود و اسباب مهیّا گردانیده

دوستی مخلص اندرین شهرم
کرد از صدق و دوستی بهرم

خانه‌ای بهر من به رحمت دل
کرد و یک دست جامه خانه ز ظل

سقف او وقف خانهٔ افلاک
خوانده در صحن مالک‌الاملاک

خشت او از بهشت داده خبر
خاکش از باد و آب برده اثر

از برای دلِ منِ رنجور
کرده یک دست جامه خانه ز نور

این نه عیبست نزد هشیاران
زانکه بس خفته‌اند بیداران

هست تنهایی اندرین منزل
حجرهٔ جان و سبز خانهٔ دل

من به تنهایی اندرین بنیاد
با دلی پر ز غم نشستم شاد

من درین خانهٔ خجسته نهاد
بودم از پشت عقل و روی نهاد

نقش آن خانهٔ بهی بارش
خلل بام بود و دیوارش

واندر آن خانه مونس از همه کس
سایهٔ خانهٔ من و من و بس

خانه تاریک و مرد بی‌مایه
سایه‌ای باشد از بر سایه

مونس من درین چنین خانه
خاطر تیز و عقل فرزانه

اندرین خانه بی‌شر و شورم
راست خواهی چو مرده در گورم

هر سخن کان به جای خود باشد
کاتب الوحی آن خرد باشد

در تماشای فکرت از اغیار
سایهٔ خانه هم نیابد بار

نبود همچو موش مرد سخن
سایه پرورد و خانه ویران‌کن

مرد قانع نه مرد لوس بُوَد
کز طمع گربه چاپلوس بُوَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اندر تفضیل سخن خویش گوید
گوهر بعدی:یمدح الشیخ الامام جمال‌الدّین فخرالاسلام تاج الخطباء احمدبن محمّدالملقّب بالحذور
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.