۳۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۴۳

ایا خورشیدِ بر گَردونْ سَواره
به حیله کرده خود را چون سِتاره

گَهی باشی چو دل اَنْدَر میانه
گَهی آیی، نِشینی بر کِناره

گَهی از دورِ دور اِسْتاده باشی
که من مَردِ غَریبَم در نِظاره

گَهی چون چاره غَم‌ها را بِسوزی
گَهی گویی که این غَم را چه چاره؟

تو پاره می‌کُنیّ و هم بِدوزی
که دل آن بِهْ که باشد پاره پاره

گَهی دل را بِگریانَم چو طِفْلان
مرا گویی بِجُنبان گاهْواره

گَهی بَرگیری‌‌اَم چون دایِگان تو
گَهی بر من نِشینی چون سَواره

گَهی پیری نِمایی، گاه دومو
زمانی کودک و گَهْ شیرخواره

زَبونَم، یا زَبونَم تو گرفتی؟
زِهی عَیّار و چُست و حیله باره
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.