۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۴۲

خدایا مُطربان را اَنْگَبین دِهْ
برایِ ضَربْ دستِ آهنین دِهْ

چو دست و پایْ وَقفِ عشق کردند
تو هَمْشانْ دست و پایِ راستین دِهْ

چو پُر کردند گوشِ ما زِ پیغام
توشان صد چَشمِ بَختِ شاه بین دِهْ

کبوتروار نالانند در عشق
توشان از لُطفِ خود بُرجِ حَصین دِهْ

زِ مَدح و آفرینَت هوش‌ها را
چو خوش کردند، هَمْشاَن آفرین دِهْ

جِگَرها را زِ نَغْمه آب دادند
زِ کوثَرْشان تو هم ماءِ مَعین ده

خَمُش کردم کَریما حاجَتَت نیست
که گویندت چُنان بَخش و چُنین دِهْ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.