۲۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۸۶

ای تو برایِ آبِ رو، آبِ حَیاتْ ریخته
زَهر گرفته در دَهان، قند و نَباتْ ریخته

مَست و خَراب این چُنین، چَرخْ ندانی از زمین
از پِیِ آبِ پارگین، آبِ فُراتْ ریخته

همچو خَران به کاه و جو نیست رَوا، چُنین مَرو
بر فُقَرا تو دَرنِگَر، زَرْ صَدَقاتْ ریخته

روح شو و جِهَت مَجو، ذات شو و صِفَت مَگو
زان شَهِ بی‌جِهَت نِگَر، جُمله جِهاتْ ریخته

آه دَریغ، مَغزْ تو در رَهِ پوستْ باخته
آه دَریغ، شاهْ تو در غَمِ ماتْ ریخته

از غَمِ ماتْ شاهِ دل، خانه به خانه می‌دَوَد
رنگ، رُخ و پیاده‌ها، بَهرِ نَجاتْ ریخته

جُسته بَراتْ جانْ ازو، باز چو دیده رویِ او
کیسه دَریده پیشِ او، جُمله بَراتْ ریخته

از صِفَتَش صِفاتِ ما خار شناسْ گُلْ شُده
باز صِفاتِ ما چو گُلْ در رَهِ ذاتْ ریخته

بال و پَری که او تو را بُرد و اسیرِ دام کرد
بال و پَری‌‌ست عاریَت، روزِ وَفاتْ ریخته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.