۳۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۸۳

ساقیِ فَرُّخ رُخِ من، جامِ چو گُلْنار بِدِه
بَهرِ من اَرْ می‌نَدَهی، بَهرِ دلِ یار بِدِه

ساقیِ دِلْدار تویی، چارهٔ بیمار تویی
شَربَتِ شادیّ و شِفا، زود به بیمار بِدِه

باده دران جام فَکَن، گَردنِ اندیشه بِزَن
هین، دلِ ما را مَشِکَن، ای دل و دِلْدار بِدِه

باز کُن آن میکده را، تَرک کُن این عَربَده را
عاشقِ تشنه زده را، از خُمِ خَمّار بِدِه

جانِ بهار و چَمَنی، رونَقِ سَرو و سَمَنی
هین که بَهانه نکُنی، ای بُتِ عَیّارْ بِدِه

پایْ چو در حیله نَهی، وَزْ کَفِ مَستان بِجَهی
دُشمنِ ما شاد شود، کوریِ اَغْیار بِدِه

غَم مَدِه و آه مَدِه، جُز به طَرَب راه مَدِه
آه زِ بی‌راه بُوَد، رَه بِگُشا، بار بِدِه

ما همه مَخْمورِ لِقا، تشنهٔ سَغْراقِ بَقا
بَهرِ گِرو پیشِ سَقا، خِرقه و دَستار بِدِه

تشنهٔ دیرینه مَنَم، گرمْ دل و سینه مَنَم
جام و قَدَح را بِشِکَن، بی‌حَد و بسیار بِدِه

خود مَهْ و مهتاب تویی، ماهیِ این آب مَنَم
ماه به ماهی نَرَسَد، پس زِ مَهْ اِدْرار بِدِه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید
Avatar نقش کاربری
فاطمه زندی

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.