۷۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۶۶

بِگَردان ساقیِ مَهْ رویْ جامُ
رَهایی دِهْ مرا از نَنگ و نامُ

گرفتارم به دامَت ساقیا زانْک
نَهادَستی به هر گامی تو دامُ

رَها کُن کاهِلی، دَریاب ما را
وَلا تَکْسَلْ فَاِنَّ الْقَوْمَ قامُوا

اَلَیْسَ الصَّحْوُ مَنْزِلَ کُلِّ هَمٍّ؟
اَلَیْسَ الْعَیْشُ فی هَمٍّ حَرامُ؟

اَلا صُومُوا فَاِنَّ الصَّوْمَ غُنْمٌ
شَرابُ الرُّوحِ یَشْرَبُهُ الصّیامُ

هر آن کو روزه دارد در حَدیث است
مَهِ حَق را بِبَینَد وقتِ شامُ

نِکو نَبْوَد که من از دَر دَرآیَم
تو بُگْریزی زِ من از راهِ بامُ

تو بُگْریزیّ و من فریاد در پِیْ
که یک دَم صبر کُن، ای تیزْگامُ

مُسلمانان مُسلمانان چه چاره ست
که من سوزیدم و این کارْ خامُ

نباشد چاره جُز صافی شرابی
بِاَقْداحٍ یُقَلِّبُهَا الْکِرامُ

حَدیثِ عاشقانْ پایان ندارد
فَنَسْتَکْفی بِهذا وَالسَّلامُ

جوابِ گفتهٔ مُتَنَبّی است این
فُؤادٌ ما تُسَلّیهِ الْمُدامُ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.