۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۶

صنم گفتم دلا جان تازه کردی
مبارک باد، ایمان تازه کردی

به کاوش تیز کردی ناخن ناز
دلم را جوش افغان تازه کردی

نه کشتی و نه نوح، ای گریهٔ شوق
چه بی هنگامه توفان تازه کردی

پریشانی ما گفتی به زلفت
خم زلف پریشان تازه کردی

مرا کشتی وکردی عالمی شاد
جهان را عید قربان تازه کردی

مچین زین بیش بر خوان نعمت لطف
که شرم روی مهمان تازه کردی

تو را گر برگ دین داریست، عرفی
غلط کردی که ایمان تازه کردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.