۳۰۶ بار خوانده شده
آمد خیالِ آن رُخِ چون گُلْسِتانِ تو
وآوَرْد قِصّههایِ شِکَر از لبانِ تو
گفتم بِدو چه باخَبَری از ضَمیرِ جان
جان و جهان چه بیخَبَرند از جهانِ تو
آخِر چه بودهییّ و چه بودهست اصلِ تو؟
آخِر چه گوهریّ و چه بودهست کانِ تو؟
دَلّاله عشق بود و مرا سویِ تو کَشید
اوَّل غُلامِ عشقَم و آن گاه آنِ تو
بِنْهاد دست بر دلِ پُر خون که آنِ کیست؟
هر چند شَرم بود، بِگُفتم کَزانِ تو
بر چَشمِ من فُتاد وِرا چَشم گفت چیست؟
گفتم مَها دو ابرِتَر دُرفَشانِ تو
از خون به زَعفَرانِ دِلَم دید لاله زار
گفتم که گُل رُخا همه نَقْش و نشانِ تو
هر جا که بوی کرد زِ من بویِ خویش یافت
گفتم نِکو نِگَر، که چُنینَم به جانِ تو
ای شَمسِ دینِ مَفْخَرِ تبریز جانِ ماست
در حَلْقهٔ وَفا بَرِ دُردی کَشانِ تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
وآوَرْد قِصّههایِ شِکَر از لبانِ تو
گفتم بِدو چه باخَبَری از ضَمیرِ جان
جان و جهان چه بیخَبَرند از جهانِ تو
آخِر چه بودهییّ و چه بودهست اصلِ تو؟
آخِر چه گوهریّ و چه بودهست کانِ تو؟
دَلّاله عشق بود و مرا سویِ تو کَشید
اوَّل غُلامِ عشقَم و آن گاه آنِ تو
بِنْهاد دست بر دلِ پُر خون که آنِ کیست؟
هر چند شَرم بود، بِگُفتم کَزانِ تو
بر چَشمِ من فُتاد وِرا چَشم گفت چیست؟
گفتم مَها دو ابرِتَر دُرفَشانِ تو
از خون به زَعفَرانِ دِلَم دید لاله زار
گفتم که گُل رُخا همه نَقْش و نشانِ تو
هر جا که بوی کرد زِ من بویِ خویش یافت
گفتم نِکو نِگَر، که چُنینَم به جانِ تو
ای شَمسِ دینِ مَفْخَرِ تبریز جانِ ماست
در حَلْقهٔ وَفا بَرِ دُردی کَشانِ تو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.