۲۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۲۶

ای بِکَرده رَخْتِ عُشّاقان گِرو
خون مَریز این عاشقان را و مَرو

بر سَرِ رَهْ تو زِ خونْ آثار بین
هر طَرَف تو نَعْره‌یی خونین شِنو

گفتم این دل را که چوگانَش بِبین
گَر یکی گویی، دَران چوگان بِدو

گفت دل کَنْدَر خَمِ چوگانِ او
کُهنه گشتم صد هزاران بار و نو

کِی نَهان گردد زِ چوگانْ گویِ دل؟
کَنْدَران صَحرا نه چاه است و نه گو

گُربهٔ جان عَطْسهٔ شیرِ اَزَل
شیر لَرزد چون کُند آن گُربه مو

زَرِّ کانِ شَمسِ تبریزی‌‌ست این
صاف باشد گَر بِجویی جو به جو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.