۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹

ز ذوق خود تو را آگاه کردم
بهانه آفتاب و ماه کردم

دوئی بگذار تا باشی یگانه
مراد ما یکی دیگر بهانه

درآ در حلقهٔ رندان سرمست
تو را گر میل ذوق عارفانست

فنا شو تا بقا یابی ز باقی
سبو می کش که یابی لطف ساقی

خراباتست و ما مست و خرابیم
چو رندان اوفتاده در شرابیم

ز بحری قطره ای گفتم عیانش
معانی خوشی کردم بیانش

ز شرک خودپرستی گر برستی
به غیر از حضرت حق کی پرستی

خیال غیر خوابی می نماید
همه عالم سرابی می نماید

به بزم عاشقان ما گذر کن
دمی در چشم مست ما نظر کن

طلب کن گنج اسمای الهی
اگر یابی بیابی پادشاهی

اگر اسم و مسمی را بدانی
به ذوق این شرح اسما را بخوانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.