۴۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۴۸

جان و سَرِ تو ای پسر، نیست کسی به پایِ تو
آینه بین، به خود نِگَر، کیست دِگَر وَرایِ تو؟

بوسه بِدِه به رویِ خود، راز بگو به گوشِ خود
هم تو بِبین جَمالِ خود، هم تو بگو ثَنایِ تو

نیست مَجازْ رازِ تو، نیست گِزافْ نازِ تو
رازْ برایِ گوشِ تو، نازِ تو هم برایِ تو

خیز زِ پیشَم ای خِرَد، تا بِرَهَم زِ نیک و بَد
خیز دِلا تو نیز هم، تا نکُنم سِزایِ تو

هم پدریّ و هم پسر، هم تو نِییّ و هم شِکَر
کیست کسی بگو دِگَر؟ کیست کسی به جایِ تو؟

بسته لبِ تو، بَرگُشا چیست عَقیقِ بی‌بَها
کانِ عقیق هم تویی، من چه دَهَم بَهایِ تو؟

سایهٔ توست ای پسر، هر چه بِرُست ای پسر
سایه فَکَند ای پسر، در دو جهانْ هُمایِ تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.