۲۴۱ بار خوانده شده

قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۳

بر لب دریا چه می گردی نشین
همچو ما با ما در این دریا نشین

مجلس عشق است و ما مست خراب
سر قدم ساز و بیا از پا نشین

در خرابات مغان افتاده‌ایم
عشق اگر داری بیا با ما نشین

گرد هر در می روی دیگر مرو
بر در یکتای بی‌همتا نشین

خیز و بنشین زیردست عارفان
آنگهی بر منصب بالا نشین

دیدهٔ روشن اگر خواهی چو نور
در نظر با مردم بینا نشین

خیمه از خانه به صحرا می‌زنیم
وقت نوروز است و ما صحرانشین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.