۲۵۴ بار خوانده شده
هیچمان از کسی دریغی نیست
آنچه داریم در ضرردان است
باز بنیاد عشق نو کردیم
با حریفی که جان جانان است
باز زُنار عشق بر بستیم
قصهٔ ما چو شیخ صنعان است
باز یوسف به مصر دل بنشست
فارغ از جاه و بند و زندان است
باز آن شاخ گل به رقص آمد
صوفیان موسم گلافشان است
از برای نثار پای گل است
نقد غنچه که در حرمدان است
ساقی بزم نعمتاللّه است
سید ما که میر مستان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آنچه داریم در ضرردان است
باز بنیاد عشق نو کردیم
با حریفی که جان جانان است
باز زُنار عشق بر بستیم
قصهٔ ما چو شیخ صنعان است
باز یوسف به مصر دل بنشست
فارغ از جاه و بند و زندان است
باز آن شاخ گل به رقص آمد
صوفیان موسم گلافشان است
از برای نثار پای گل است
نقد غنچه که در حرمدان است
ساقی بزم نعمتاللّه است
سید ما که میر مستان است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قطعهٔ شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:قطعهٔ شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.