۲۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۵۰

ترک مستم می پرستم یللی
ساغر باده به دستم یللی

عهد با ساقی ببستم تننا
توبه را دیگر شکستم یللی

مدتی بوده اسیر بند عقل
از چنین بندی بجستم یللی

نیست گشتم از خود و هر دو جهان
از وجود عشق هستم یللی

دردسر می داد مخموری مرا
باده خوردم باز رستم یللی

زاهد هشیار را با من چه کار
سید رندان مستم یللی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.