۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۴۳

جمالش دیده ام در هر خیالی
خیالش بین که دارد خوش جمالی

خیال اوست نقش پردهٔ چشم
ازین خوشتر نمی بینم خیالی

خیالی جز خیال او محالست
محالی را کجا باشد مجالی

مرا چون ذوق می بخشد خیالش
ازو خالی نیم در هیچ حالی

غلام سید سرمست ما شو
که تا یابی از آن حضرت کمالی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.