۲۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۳۷

گاهی به غم و گهی به شادی
دکان خوشی درش گشادی

هر رخت که بود در خزینه
بر درگه خویشتن نهادی

از خود بخری به خود فروشی
در بیع و شری چه اوستادی

سرمایهٔ ما به باد دادی
با ما تو کجا در اوفتادی

معشوق خودی و عاشق خود
هم عشق و داد خویش دادی

فرزند تو اَند جمله عالم
اسرار تو است هر چه زادی

تو سید عالمی به تحقیق
زآنروی که پادشه نژادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.