۲۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۳۵

گر آینه عین او نبودی
آن روی به ما که می نمودی

بگشاد در سرا به عالم
گر در بستی که می گشودی

او می بخشد وجود ور نه
بودی ز من و ز تو نبودی

بی خندهٔ گل نوای بلبل
در گلشن او که می شنودی

گر نقش خیال او ندیدی
این دیدهٔ ما کجا غنودی

این گفته اگر نه گفتهٔ اوست
از آینه زنگ کی زدودی

دیدم سید که درخرابات
مستانه سرود می سرودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.