۲۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۳۲

متناهی شود به تو همه شی
تو شوی منتهی به حضرت وی

غایت ذوق ما کجا یابد
به جز از ما و همچو ما هی هی

زاهد و زهد و آرزوی نماز
ما و ساقی و ساغر پر می

کشتهٔ عشق و زندهٔ ابد است
کی بمیرد کسی که زو شد حی

آفتابست و عالمی سایه
هر کجا او رود رود در پی

نو او را به نور او دیدیم
نه به یک چیز بلکه در همه شی

سر سید ز نعمت الله جو
دم نائی طلب کنش از نی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.