۲۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۱۱

سخن یار بشنو از یاری
تخم نیکی بکار اگر کاری

بد مکن ای عزیز نیک اندیش
تا نیابی جزای خود خواری

حضرت حق کجا بود راضی
که دل بنده اش بیازاری

دیگران بار تو کشند به دوش
گر کشی بار حضرت باری

گر ببینی جمال او باری
نقش عالم خیال پنداری

جام می را بگیر و خوش می نوش
گر هوائی به ذوق ما داری

سید و بنده را به هم بینی
نعمت الله اگر به دست آری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.