۲۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۸۵

ای خواجه در حجابی از خود صفا نیابی
تا ترک خود نگوئی هرگز خدا نیابی

هر جا که دردمندی باشد دواش دردیست
بی درد دل چه جوئی از ما دوا نیابی

سردار عاشقان شد منصور بر سر دار
دار فنا ندیده دار بقا نیابی

گم ساز خویشتن را در کوی عشقبازان
تا گم نکردی از خود گم کرده را نیابی

گر بینوای اوئی یابی از او نوائی
ور بینوا نباشی از وی نوا نیابی

ساقی بزم رندان امروز سید ماست
تا روی او نبینی مقصود را نیابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.