۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۷۲

ما آن تو ایم ، آن تو دانی
دل داده تو را و جان ، تو دانی

در عشق تو صادقیم جانا
صدق دل عاشقان تو دانی

دانی که تو چیست حال جانم
حال همهٔ جهان تو دانی

گر درد به ما دهی و گر صاف
تو حاکمی این و آن تو دانی

بی نام و نشان کوی عشقیم
دادیم تو را نشان تو دانی

از هر دو جهان کناره کردیم
سری است درین میان تو دانی

مستیم و حریف نعمت الله
میخانهٔ ما همان تو دانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.