۲۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۵۲

درد می‌کش که تا دوا یابی
درد می‌نوش تا صفا یابی

ای که گوئی خدای می‌جویم
بگذر از خود که تا خدا یابی

گر نوایی ز عارفی جویی
بینوا شو که تا نوا یابی

گر گدائی کنی چو درویشان
هر چه خواهی ز پادشا یابی

بزم عشق است و عاشقان سر مست
به ازین مجلسی کجا یابی

از فنا خوش بقا توانی یافت
رو فنا شو که تا بقا یابی

نعمت‌اللّه را اگر جویی
به خرابات رو که تا یابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.